معرفى چهره هاى منفى کربلا

 

 



در رقم خوردن واقعه خونین کربلا، چهره هاى شاخصى، نقش کلیدى و سرنوشت سازى را به عهده داشتند.بعضى از آنها شخصیت هاى به ظاهر مذهبى بودند که حتى مقام و منزلت حضرت را نیز مى دانستند، ولى به دلیل غلبه هواى نفس و دنیاخواهى نامشان در شمار قاتلان کربلا ثبت شد.
آشنایى با این چهره هاى منفور، درس عبرتى براى تمام بشریت است.


یزید بن معاویه
یزید بن معاویه، خلیفه جنایت کار اموى است که فاجعه کربلا به دستور او پدید آمد. وى در سال 25هجرى تولد یافت. معاویه، فرزند ابوسفیان، یکى از دشمنان سرسخت پیامبر و پسر هند جگرخوار است. یزید از میمون، دختر بَجْدَل کَلْبى است. یزید، جوانى مى گسار، سگ باز و اهل بوزینه بازى و عیاشى بود.
پس از مرگ معاویه، مردم با او به عنوان خلیفه، بیعت کردند؛ زیرا معاویه پیش از مرگش از بسیارى از مردم براى ولى عهدى او بیعت گرفته بود. یزید اندیشه هاى الحادى داشت و به مبدأ و معاد بى عقیده بود. بى بند و بار و اهل عیش و طرب بود. در زمان او فسق و فجور به والیان هم گسترش یافت و آوازه خوانى در مکه و مدینه آشکار شد و مردم به آشکارا به شراب خوارى پرداختند. سیدالشهدا علیه السلام وقتى با اصرار ولید و مروان براى بیعت با یزید روبه رو شد، به فسق او شهادت داد و فرمود: «یزید، مردى فاسق، شراب خوار و آدم کش است که آشکارا گناه مى کند و کسى همچون من با کسى مثل او بیعت نخواهد کرد».
یزید همچون پدرش به حیف و میل بیت المال و کشتن انسان هاى باایمان و ایجاد فساد در دستگاه حکومت پرداخت. وى به والى مدینه نوشت که به زور از سیدالشهدا بیعت بگیرد و اگر نپذیرفت، گردن او را بزند. وى براى سرکوبى هواداران امام حسین علیه السلام که با مسلم بن عقیل در کوفه بیعت کرده بودند «ابن زیاد» را به ولایت کوفه گماشت و دستور کشتن امام را داد. 
یزید سه سال حکومت کرد. در سال اول، امام حسین علیه السلام را به شهادت رساند. در سال دوم فرمانده نظامى اش به دستور او به مسجد النبى و قبر پیامبر حمله کرد و مردم را در کنار حرم پیامبر سر برید. لشکریان او در مدینه ده هزار نفر را کشتند و به زنان و دختران مدینه تجاوز کردند. در سال سوم نیز به دستور او، خانه خدا را با منجنیق سنگ باران کردند و ویران ساختند.
 

 

عبیداللّه بن زیاد
ابوحفص (ابواحمد) عبیداللّه بن زیاد بن ابیه در سال 33 ه .ق در عراق متولد شد. پدرش، زیاد، حرام زاده اى بود که از پدرى نامعلوم به دنیا آمده بود و شمارى از مردان، ادعاى پدرى او را داشتند. ازاین رو، گاه وى را بدون آوردن نام پدرش به پدر نسبت مى دهند و مى گویند: زیاد بن ابیه و گاه به مادرش منتسب مى کنند و مى گویند: زیاد بن سمیه. پدر عبیداللّه از دشمنان سرسخت على بن ابى طالب علیه السلام و شیعیان وى به شمار مى رود، به گونه اى که بسیارى از یاران و تابعین على علیه السلام به شهادت رسانده است. وى بسیارى از آنان را کور کرد و دست و پاى برخى دیگر را برید. بسیارى را به زندان افکند و تا آنجا در پلیدکارى پیش رفت که شیعیان را زنده به گور مى کرد. وى نخستین کسى بود که سبّ على علیه السلام را در عراق (بصره و کوفه) رواج داد.
عبیداللّه ، بسیار زیرک و سیاست مدار و در عین حال ترسو بود و در بسیارى از موارد با وحشت افکنى و زور شمشیر حکومت مى کرد. وى در زمان معاویه، حاکم بصره شد و در زمان یزید، حکومت کوفه نیز به وى سپرده شد. به دستور وى مسلم بن عقیل و هانى بن عروه را به شهادت رساندند.
نقش عبیداللّه در واقعه عاشورا چنان چشمگیر و اساسى است که حتى شمارى از هواداران یزید خواسته اند ابن زیاد را مقصر اصلى بدانند. ابن زیاد ابتدا سپاه حر را فرستاد تا کاروان حسین علیه السلام را از حرکت باز دارد. سپس سپاه عمر سعد و پس از آن لشکرهاى دیگرى را به فرماندهى سران کوفه همچون شبث بن ربعى، حصین بن نمیر و... به کربلا فرستاد. به دستور وى آب را بر سپاه حسین علیه السلام بستند و عمر سعد و شمر بن ذى الجوشن را مأمور کشتن امام حسین علیه السلام ساخت. 
 

عمر بن سعد بن ابى وقاص
عمر بن سعد، رهبرى سپاه کوفه در روز عاشورا به عهده داشت. تاریخ تولد وى به طور دقیق مشخص نیست. پدر عمر، سعد بن ابى وقاص از اصحاب بزرگ پیامبر اسلام بود و نزد صحابى و تابعین جایگاه ویژه اى داشت. سعد در زمان خلافت على علیه السلام با او بیعت نکرد.
قدرت دوستى، جاه طلبى و خود بزرگ بینى از ویژگى هاى عمربن سعد بود.
فرمان حکومت رى که ابن زیاد براى او صادر کرده بود، با شهادت حضرت مسلم و آمدن حسین علیه السلام به سوى کوفه هم زمان شد. به همین دلیل، ابن زیاد به او دستور داد تا ابتدا به جنگ با حسین علیه السلام برود و سپس براى فرماندارى رى به ایران حرکت کند. او ابتدا از این مسئولیت شانه خالى کرد، ولى با اصرار ابن زیاد بر سر دو راهى انتخاب فرماندارى رى و جنگیدن با حسین علیه السلام ماند. شوق حکومت و لذت قدرت، او را واداشت تا به جنگ حسین علیه السلام برود. او در روز عاشورا، عده اى را براى بستن آب به روى سپاه حسین علیه السلام گماشت و دستور کشتن سیدالشهدا علیه السلام را صادر کرد. فجیع ترین کار وى در کربلا، تخریب و سوزاندن خیمه گاه امام حسین علیه السلام و صدور دستور اسب تاختن بر جسد بى جان حسین بن على علیه السلام بود.
شک در قیامت، جزا و پاداش، برداشت غلط از معارف دینى و پنداشتن اینکه مى تواند پس از بازگشت از کربلا توبه کند و جنایات خود را جبران کند، شیفتگى بیش از حد به مقام دنیوى و موقعیت اجتماعى، ترس از دست دادن مال دنیا و جایگاه اجتماعى خود نزد امویان، پستى طبع و نداشتن بصیرت سیاسى، دست به دست هم داد و عمر بن سعد را به عذاب الهى و ننگ ابدى گرفتار ساخت.

شمر بن ذى الجوشن

شمر بن ذى الجوشن از جمله کسانى است که در واقعه عاشورا، جنایت هاى ننگینى انجام داد. پدرش، ذى الجوشن، صحابى بزرگ پیامبر بود.
زندگى شمر گویاى روحیه پرتلاطم همراه با شجاعت، جنگ جویى و فرصت طلبى اوست. زمانى او در صف یاران امام على علیه السلام قرار مى گیرد و هنگامى که درمى یابد از قِبَل حکومت على علیه السلام ، چیزى به دست نمى آورد، به خوارج گرایش پیدا مى کند و با حفظ جایگاه خود در میان آنان به دربار معاویه راه پیدا مى کند و در زمان یزید، نوکرى او براى بنى امیه به اوج خود مى رسد.
شمر بن ذى الجوشن روز نهم محرم وارد کربلا شد و حوادث هولناکى را در کربلا پدید آورد که کسى در طول تاریخ ندیده است. توهین به امام حسین علیه السلام ، رد فضایل امام حسین علیه السلام ، دستور قتل همسر وهب، حمله به لشکر امام، کشتن نافع بن هلال، حمله به خیمه گاه اهل بیت، صدور فرمان آتش زدن خیمه گاه، محاصره امام حسین علیه السلام ، بریدن سر مبارک حضرت، غارت و چپاول اموال اهل بیت، بردن اهل بیت به شام و... از جمله اقدامات وحشیانه شمر در واقعه کربلا و پس از آن بود.

حرملة بن کاهل اسدى والبى
حرملة بن کاهل اسدى یکى از فاجعه آفرینان کربلا بود که ستم هاى بسیارى در حق سیدالشهدا و خاندان گرامى اش انجام داد. از تاریخ زندگانى او پیش از فاجعه کربلا هیچ خبرى در دست نیست. در روز عاشورا نیز تنها هنگامى که نام قاتلان شهیدان مطرح مى گردد، نام وى به میان مى آید. از نقل هاى تاریخى برمى آید که وى بسیار سنگ دل بوده و در قتل کودکان و اهل بیت علیهم السلام همیشه پیش گام بوده است. به شهادت رساندن عبداللّه بن حسن علیه السلام و ابوبکر بن حسن علیه السلام و نیز طفل صغیر سیدالشهدا یا از اقدامات ننگین او در واقعه عاشوراست.
 

حُصَین بن نُمَیر تَمیمى
حصین بن نمیر تمیمى یکى از شرکت کنندگان در جنگ کربلا و از شمار فرماندهان و مسئولان فاجعه کربلا به شمار مى آید.
وى از سرسپردگان بنى امیه بود و هیچ گونه گرایشى به اهل بیت علیهم السلام نداشت. او از جمله افراد مورد اعتماد عبیداللّه بن زیاد بود و پست حساس حفظ امنیت شهر کوفه و پاسدارى از امیر آنجا به وى سپرده شده بود. در واقعه عاشورا نیز فرماندهى چهار هزار سرباز را به عهده داشت. از جمله جنایت هاى وى کشتن یزید از یاران امام حسین علیه السلام ، مشارکت در کشتن حبیب بن مظاهر، تیر باران لشکر امام حسین علیه السلام و تیر زدن به شخص امام حسین علیه السلام بود.
شَبَث بن ربعى بن حُصَین بن رَبیعه تمیمى
شبث بن ربعى یکى از شرکت کنندگان در فاجعه کربلاست که به دلیل دست یازیدن به این جنایت و پلیدى هاى دیگر شهرت ویژه اى دارد. شبث از نظر شخصیتى، فردى هزار چهره، منافق و سنگ دل بود که به هیچ یک از اصول اخلاقى پاى بند نبود.
وى مدتى اذان گوى پیامبر دروغى، سجاح بود. سپس اسلام آورد. آن گاه در قتل عثمان شرکت کرد. سپس جزو یاران على علیه السلام شد و بعد از آن جزو خوارج شد و علیه على علیه السلام جنگید. آن گاه توبه کرد، ولى پس از مدتى در قتل حسین علیه السلام شرکت کرد و سرانجام در قتل مختار مشارکت داشت. وى از جمله کسانى بود که نامه دعوت از حسین علیه السلام را امضا کرده، ولى در کربلا، امیرى پیاده نظام لشکر عمر بن سعد را بر عهده داشت.
فرجام شوم قاتلان کربلا


1. عبیداللّه بن زیاد
یاران مختار، سر عبیداللّه را از بدن جدا کردند. هنگامى که سرش را نزد مختار آوردند، با دیدن سر، درحالى که سرگرم خوردن غذا بود، خدا را سپاس گفت و برخاست و با کفش هایش روى صورت او ایستاد و آن را لگدمال کرد.

2. عمر بن سعد
وى با ضربات شمشیر و جدا کردن سر از بدن در خانه اش به هلاکت رسید.
 

3. شمربن ذى الجوشن
ابوعمره، شمر را دستگیر کرد و نزد مختار آورد. مختار ثقفى، سر او را از بدن جدا کرد و بدنش را درون دیگى پر از روغن جوشان انداخت. یاران مختار سرش را لگدکوب کردند و نزد محمد بن حنفیه فرستادند تا تسکینى بر دل زخم دار وى باشد.
 

4. حرمله
پس از حادثه عاشورا، امام سجاد علیه السلام ، حرمله را نفرین کرد و فرمود: «خدایا سوزش و گرماى آهن و آتش را به او بچشان.» به دستور مختار، دست و پاى حرمله را بریدند و سپس در آتش افکندند و مختار از اینکه دعاى حضرت به دست او تحقق یافته بود، بسیار خوشحال شد. در نقلى دیگر آمده است که مختار دست و پاهاى او را قطع کرد، سپس آهنى را در آتش گداختند تا کاملاً سرخ گردید آن میله را در گردن او قرار داد و گوشت گردن او را با آن سوزاند.

5. خولى
هنگامى که سپاهیان مختار به دنبال خولى بودند، خولى در خانه اش پنهان شد و ناچار به درون چاه مستراح خانه اش رفت. مأموران به راهنمایى زن خولى به مستراح رفتند و وى را درحالى که فضولات بر بدنش چسبیده بود و بوى تعفن مى داد، دست بسته نزد مختار آوردند. مختار دستور داد وى را در برابر خانه اش کشتند، جسدش را نیز در آتش انداختند و خاکسترش را به باد دادند.

6. سنان بن انس نخعى
او کسى بود که سر امام حسین علیه السلام را از بدن جدا کرد. به دستور مختار، انگشتان دست و پایش را بریدند و درحالى که هنوز جان در بدن داشت، در دیگ روغن جوشان زیتون انداختند.
فرجام غارتگران پیکر امام حسین علیه السلام 
نقل است هنگامى که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، سپاهیان یزید براى غارت غنایم به سوى پیکر حضرت هجوم آوردند. 
ـ پیراهن حضرت را اسحاق بن حُوبه حَضْرَمى برد، ولى همین که پوشید، دچار پیسى شد و موهایش ریخت.
ـ شلوار امام حسین علیه السلام را بحربن کَعب تمیمى برد و وقتى آن را پوشید، زمین گیر شد و پاهایش از کار افتاد.
ـ عمامه و دستار امام حسین علیه السلام را اَخْنَس بن مُرْشِد بن عَلْقَمه حَضْرمى یا به قولى جابربن یزید اودى برد، ولى همین که بر سر بست، عقلش زایل گردید و دیوانه شد.
ـ بَجْدَل بن سلیم کَلْبى براى بردن انگشتر حضرت، انگشت حسین علیه السلام را قطع کرد. وقتى مختار به او دست یافت، دست و پاهایش را برید و رهایش کرد تا با همان حال در خون خود بغلتد و جان دهد.